رزق از منظر آیات و روایات و وظایف انسان در قبال آن

رزق و روزی یکی از مهمترین مسائل معیشتی انسان است که از جمله معنای آن عبارت است از بخشش پی در پی و عطای همیشگی است. و هر گونه بهره اى را که خداوند نصیب بندگان خود می کند.اعم از این که دنیوی باشد مانند مواد غذائى، مسکن و پوشاک و یا اخروی، مانند رزق شهیدان والا مقام« بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»؛ یا ظاهری باشد مثل مس و یا باطنی ، پنهان و معنوی مانند علم، عقل، فهم، ایمان و اخلاص، که به همه این ها «رزق» گفته می شود واز آن جا که رزق افراد روز به روز استمرار می یابد، آن را روزی گویند.
پروردگارمتعال برای تمامی آفریدگانش رزق وروزی مقرّر فرموده و به سوی آنان ارسال نموده است؛ اما، گاهی در اثر موانعی ،مثل ممانعت ظالمان و ستمگران ،رزق به دست بندگان نمی رسد و این گونه محرومیت از رزق را نمی توان به پروردگار نسبت داد.
در قرآن کریم آمده است :«إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ .» همانا خداوند، بسيار روزي دهنده، صاحب قدرت وتوانای مطلق است.
آن چه از اين آيه حاصل مي‌گردد اين است که رزق در حقيقت جز به خداي متعال نسبت داده نمي‌شود زيرا مقام، مقام حصر است (منحصر کردن رزاقيت در خدا)و آن جا که رزق به غيرخدا نسبت داده شده، مانند آيه ی شريفه ی « وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ»از مال سفيهان به اندازه نيازشان به آن ها روزي و پوشاک بدهيد، از قبيل نسبت به غيرحقيقي است. پس تنها خدا رزّاق است.
این مقاله، در صدد است ابتدا به مبحث رزق بپردازد که رزّاق حقیقی را تنها خدا دانسته و سپس به توصیفات قرآنی رزق و در پایان مقاله، به برخی از وظایف انسان در برابر رزق از جمله ، انفاق و صدقه- ربا خواری- استغفار- دعا و یاد خدا –صله رحم- تقوا و پرهیز از گناه را بر می شمارد.
شیوه ی تحقیق در این مقاله به صورت کتابخانه ای و تحلیل محتوایی بوده و جمع آوری اطلاعات و فیش برداری از کتابخانه های مختلف صورت گرفته است.

داستان سلطان کافر و وزیر الهی

گویند در زمان پیش سلطانی بود طبیعی و کافر، وزیری داشت الهی و موحد . وقتی وزیر برای راهنمائی و اندیشه کردن سلطان تدبیری می کن : دستور می دهد در قسمتی از بیابان غیر مسکونی، ساختمان با شکوهی بنا کنند و در آن انواع درختها و گلها غرس نمایند، پس از پایان آن، روزی به قصد شکار با سلطان از آن راه می گذرند چون به آن ساختمان می رسند سلطان اظهار حیرت می کند و می پرسد این بنا را کی ساخته است؟ من از اینجا زیاد گذشته ام و ساختمانی ندیده ام. وزیر گفت: ممکن است خودش درست شده باشد بدون اینکه مهندس و بنائی داشته باشد.
سلطان گفت: مگر چنین چیزی ممکن است؟ گفت آری اینجا چون مجرای سیل است ممکن است سیل که آمده سنگها را از کوهها جدا کرده و در راه غلطیده و ساییده شده، اینجا که رسیده روی هم قرار گرفته و گل ها هم روی هم ریخته شده و در عبور آب از جنگلها درختانی جدا شده و در راه در اثر تماس با زمین تراشیده شده و بر روی این ساختمان قرار گرفته و مقداری هم در زمین اینجا فرو رفته و درخت گل و ریاحین شده است.
سلطان گفت: هیچ عاقلی این حرف را از تو نخواهد پذیرفت این دستگاه ساختمان، به زبان حال می گوید مرا مهندس و بنای با شعور و با کمالی ساخته است و باید تحقیق کنی چه کسی اینجا چنین تاسیسی کرده است.
وزیر گفت: شما می گوئید: عاقل نمی تواند بپذیرد چنین ساختمانی بدون سازنده ی با شعور و اراده و توانایی خودش پیدا شده ، آیا این ساختمان مهمتر از ساختمان بدن من و شما و سایر افراد بشر و حیوانات و عد انواع نباتات است؟ و خلاصه جهان آفرینش با این نظم شگفت انگیزی که مشاهده می شود آیا عاقلی می تواند بگوید خود به خود پیدا شده است وآنرا علت و سرپرستی که صاحب اراده و دانائی بی نهایت باشد نیست؟ با این لطیف سلطان را وادار به اندیشه کردن نمود تا نور فطرتش طالع و الهی و خداپرست شد.

منبع: قلب سلیم، سید عبدالحسین دستغیب شیرازی،ص181.